نوعی از کارد درازدسته که بدان قلم تراشند. چاقو و گزلکی که بدان قلم و جز آن میتراشند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمی چاقوی ظریف که قلم های نیی را با آن میتراشند: الماس قلمتراش و ملماس قلم انقاس مداد و نام جنسش حبر است. نصاب. بنگر قلمتراش چه با خامه میکند از همدمان خانه یکی در امان مباش. محسن تأثیر (از آنندراج). قلمتراش قلم برگرفت و من عن کرد. ایرج میرزا
نوعی از کارد درازدسته که بدان قلم تراشند. چاقو و گزلکی که بدان قلم و جز آن میتراشند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمی چاقوی ظریف که قلم های نیی را با آن میتراشند: الماس قلمتراش و ملماس قلم انقاس مداد و نام جنسش حبر است. نصاب. بنگر قلمتراش چه با خامه میکند از همدمان خانه یکی در امان مباش. محسن تأثیر (از آنندراج). قلمتراش قلم برگرفت و من عن کرد. ایرج میرزا
که بت تراشد. بت ساز. بت گر. (از آنندراج). صنم تراش. کسی که بت می سازد و بت می تراشد. (ناظم الاطباء). آنکه از سنگ صورت بت برآرد. - آزر بت تراش، نام پدر (یا عم) ابراهیم پیغمبر است: همچو آزر بت تراش که جواب حجت پسر نداشت بجنگش برخاست. (گلستان سعدی)
که بت تراشد. بت ساز. بت گر. (از آنندراج). صنم تراش. کسی که بت می سازد و بت می تراشد. (ناظم الاطباء). آنکه از سنگ صورت بت برآرد. - آزر بت تراش، نام پدر (یا عم) ابراهیم پیغمبر است: همچو آزر بت تراش که جواب حجت پسر نداشت بجنگش برخاست. (گلستان سعدی)